💎توحید ( 25 )

اثبات وجود خدا

یک قدری این توحید مفضل را بگیرید فارسی ترجمه شده
بخوانید
حضرت صادق علیه السلام برای تزکیه نفس توحید به آن ها
می گوید .
یک روز مفضل بن عمر
آمد کنار قبر پیامبر اکرم
( از اصحاب امام صادق بود )
دید ابن ابی العوجاء
بعضی از این زنادقه
آن وقت ها زیادتر بودند ؛
این ها نشسته اند به پیغمبر جسارت دارند می کنند ،
کنار قبر پیغمبر.
این خیلی عصبانی شد ،
اوقاتش تلخ شد
که چرا شما این حرف ها را
می زنید درباره پیغمبر ،
و دعوا کرد با اینها .
گفتند تو کی هستی ؟
←خوب گوش بدهید .
←خوب گوش بدهید .
گفتند تو کی هستی ؟
گفت :
من مفضل بن عمر شاگرد امام صادق هستم .
گفتند :
تو شاگرد امام صادق نیستی !
چرا هستم !
گفتند :
ما با امام صادق تندتر از اینها حرف زدیم هیچ وقت
اوقاتش تلخ نشده
و با ما دعوا نکرده .
ببینید ،غضب ، صفات درونی ،
مربوط به اصحاب امام صادق هم بوده .
تو شاگرد امام صادق نیستی ،
برو رد کارت .
خودش هم پشیمان شد که چرا من اینجور تند برخورد کردم .
چون خدای تعالی در قرآن
می فرماید :
و جادلهم بالتی هی احسن .
(یک جوانی یک روز پیش من آمد گفت :
آقا من خدا را قبول ندارم ،
با من حرف میزنی،
همین جور.
تو کانون بحث و انتقاد دینی نشسته بودم .
گفتم :
اگر خدا را قبول می داشتی که ما با تو حرفی نداشتیم ،
تو هم خدا را قبول داشتی ،
ما هم ؛
چی بگوییم به هم ؟
چون خدا را قبول نداری بیا بنشین حرف بزنیم .)
امام صادق ،
رفت خدمت امام صادق .
امام صادق فرمود که بنشین .
برایش از خداشناسی حرف زد ،
اینی که من شروع کردم
به این مطلب
چون هر چه زحمت شما کشیده اید ما کشیده ایم ،
دیدیم که خیلی موفقیت آن طوری که من میخواستم نشده
گفتم :
بنشینیم یک قدری درباره توحید و خداشناسی حرف بزنیم .
حضرت یک کتاب است
توحید مفضل آن هایی که دیده اند می دانند .
یک کتاب است
یک کتاب مطلب ،
فلسفه نبافت حضرت
امام صادق برای مفضل که از بعضی مساعل عرفانی صحبت نکرد .
آخر عرفا می گویند :
ما باید ریاضت بکشیم تا خدا خودش ،خودش را به ما
نشان دهد .
این تا یک حدی بعد از یک مراحلی شاید درست باشد
اما از اول نه .
چه گفت :
گفت به این حیوان نگاه کن
به فلان کبوتر نگاه کن
به طاووس نگاه کن
برایش توضیح دادند
کم کم اینها را یاد گرفت و آن اخلاقیاتش را .

💎ادامه دارد …

💎💎💎💎💎💎💎
،